تولد پریا جووونم
پنجشنبه با عمه نرگس و عمه ریحانه رفتیم قزوین تولد پریا...
واییی اینقدر پریا خوشگل و ناز شده بود که خدا میدونه....مثل فرشته ها..از نگاه کردنش سیر نمیشدم
نیکان خوشگل ما هم که تا رسید رفت سراغ کمد پریا و 1 دونه ماشین قرمز اورد و خوابید رو زمین بازی کرد.
وقتی اهنگ میزاشتیم نیکانی هم دور اتاق میدوید و میرقصید...خلاصه کلی کیف کردین...ماهانی هم که اومد جمعتون جمع شد....شیطوونیو رقصو شادیوقتی کیک و اوردن اینقدر ذوق کرده بوودی هی ناخوونک میزدی به کیک پریا....خلاصه از کنار کیک تکون نخوردی تا کیک و بریدن
زمان باز کردن کادو ها عمه پروانه هم 1 دونه کادووی خوشگل به تو و ماهانی داد تا خوشال شین
فردای تولد هم همگی رفتیم پارک ولی چون تو ظهرمشغول شیطنت بودی و نخوابیده بودی تا رسیدیم پارک دیدیم خوابه خوابی...خلاصه چون هوا یه کم خنک بود تو ماشین گذاشتیمت..بابایی هم موند تو ماشین پیشت تا ما برگشتیم...رفتیم خونه اینقدر با ماهانی شیطوونی کردین و دویدین که خدا میدونه..خونرو گذاشته بوودین رو سرتون.
خلاصه کلی به همتون خوش گذشت شب هم کلی تو ترافیک بودیم تا برسیم خوونه...تو هم که تو ماشین خوابت برد